مسجد فاطمیه قم باور ندارد که او دیگر نمی آید

فرزند فاطمیه امروز می رود تا برای همیشه در جوار مضجع شریف و نورانی فاطمه ثانی سر ارادت به آستان دردانه هستی ساییده و سربلند و سبکبال به عرشیان بپیوندد.
سلمانی دیگر امروز از سرزمین فارس با هجرت خویش از عالم خاکی دنیای اسلام را عزادار کرد، سلمانی که هرگاه نام رسول الله(ص) را در تشهد می خواند، خون دل از دیده جاری می کرد و درهر قنوتش هزار بار عاشقی می آموخت.
دو روزی می شود که دیگر نماز به امامت حضرت آیت الله بهجت در مسجد فاطمیه خوانده نمی شود دو روزی می شود که در و دیوار مسجد ماتم فراق یار دیرینه را در دل دارد اما بوی او از هرجای این خانه مقدس شنیده می شود گویی هنوزحضور دارد و با اشک دیده راز عرفان و عاشقی ها در رکوع و سجودش پرده بر می دارد.
کلاس درس و بحث حوزه دو روز است که به احترام استاد تعطیل شده اما شاگردان و اساتید و فضلای حوزه در کلاسی دیگر در حلقه عارفان، برگرد شمع وجود استاد متقی و عارفی بالله درس عاشقی می آموزند و از آخرین روزهای حضور استاد بهره می برند.
استاد اگر چه دیگر جانی در بدن ندارد، اما عارفی است که جسمش نیز مدرس است ، با آن کفن سفید و عمامه ای که امروز نیز از خود دور نساخته، ادب کرده در برابر بانوی کریمه و از قاب شیشه ای مثل همیشه محجوب و آرام ذکر یار می
گوید.
قاب شیشه ای او همه را یاد آن پیر جماران با آن عمامه مشکی می اندازد ، فرزند فاطمه (س) همو که آیت الله بهجت خود را شاگردش می نامید در سخنرانی هایش حضور می یافت روی پا می ایستاد و با نگاه به چهره نورانی او درس آموز
مکتبش بود.
و بنیانگذار انقلاب اسلامی و استاد عرفان بود که به حاج آقا مصطفی می گفت وی موت اختیاری دارد، در خصوص او سفارش می کرد و جایگاهش را می ستود.
دیشب شام غریبان دیگری در شهر برپا بود، شب آخرین وداع یار، اهل حوزه در کنار مردم بر گرد استاد می چرخیدند و از کمال حضورش فیض تعالی می جستند و هرکس از این سفره کریمانه چیزی بر می گرفت، خوب که گوش می دادی او خودبا عرشیان همنوا شده بود و بر گرد ضریح فاطمه ثانی ذکر "یارب" می گفت و در غربت فاطمیه غریبانه اشک ماتم می ریخت.
دیشب شهر با شمع حضور او شام غریبانه خود را برگزار کرد استاد هنوز می سوخت تا راه اطرافیانش را از بیراه روشن کند، فقدانش داغ سنگینی بر چهره شهر نهاد و امروز نه بر جسم او که بر سر شهر خاک یتیمی پاشیده می شود.
دسته های عزاداری دو روز است که در فاطمیه با استاد همنوا شده اند فقدانش درد فاطمیه را دوچندان کرده از هرجا که صدای حسینی و فاطمی به گوش می رسد، بی اراده دستها بر سر و سینه می خوردو ناله و اشک و آه از هر گوشه بر می خیزد.
عالمان و فاضلان از زهد و تقوا و دنیا زدگی، از ناممکن هایی که استاد ممکن ساخت و از مجسمه خودسازی می گویند و در عزای او می گریند و عارفان امروزبخاطر ازدست دادن سر سلسله عرفان در ماتمی دیگرند.
اما در عاشورای قم نوجوانانی را می بینم که مشکی پوش او شده اند می گویند خیلی از نمازهایشان را به او اقامه کردند و تفسیر این واجب را از او آموخته اند،هرچند چشمانشان می گرید،ولی لبهاشان می خندد، خوشحالند که در زندگی با مردی از تبار پاکان آشنا شدند و از او غفلت نکردند.
َآشنایی با او را ذخیره روشنایی روزهای تاریک زندگی می دانند امروز در قم گویی عاشورایی برپا است هر کس از هر سو خود را به این شهر رسانده تا آخرین وداع را با استاد داشته باشد و او چون پدری مهربان بر سر فرزندانش دست می
کشد و آنها مثل همیشه از عبایش متبرک می شوند و او را تا افلاک همراهی می کنند.
او می رود با جانی آرام و قلبی مطمئن ولی او همیشه هست برای آنانکه در پی اش هستند او می ماند در کنار آنان تا راه طریقت را راحت تر طی کند او با سخنانش با کلامش با آثارش برای همیشه در بین ما حضور دارد.

یک ایرانی در بین دزدان دریای سومالی

 کمیته بازرسی دادستانی فدراسیون روسیه اعلام داشت که در بین 29 دزد دریایی دستگیر شده توسط نظامیان روسیه، اتباع سومالی , ایران و پاکستان دیده شده است .

خبرگزاری روسی "رویا نووستی" با انتشار گزارشی در این باره اعلام داشت که بازداشت شدگان هم اکنون روی عرشه ناوشکن "ادمیرال پانتلییف" هستند، این منبع ضمن اشاره به وجود اتباع سومالی، ایران و پاکستان اما تعداد اتباع دستگیرشده هر کدام از این کشورها را مشخص نکرده است .

ریا نووستی به نقل از دفترمطبوعاتی کمیته تحقیقاتی دادستانی فدراسیون روسیه افزود، روز 28 آوریل توسط نظامیان روسی 29 نفر مظنون به دزدی دریایی دستگیر شدند. در بین آنها اتباع سومالی و نیز ایران و پاکستان دیده می شوند. تاکنون این افراد مورد بازرسی بدنی قرار گرفته اند، شرایط بهداشتی و تغذیه برای آنها تامین شده است. با توجه به اینکه یکی از آنها طی عملیات بازداشت زخمی شده بود، پزشکان نظامی روی وی عمل جراحی انجام می دهند.

این خبرگزاری می گوید بیشتر این افراد مورد بازجویی قرار گرفته اند، اما با توجه به اینکه سرکرده های آنها بهنگام دستگیری در حالت نشئگی مواد مخدر بودند، بازجویی چندبار به تعویق افتاد. به همراه آنها در کشتی دزدان دریایی، دستگاه های راداری، تفنگ، مسلسل و مهمات نظامی ویژه این تسلیحات کشف و ضبط شده است.

لازم به یادآوریست این خبرگزاری پیشتر اعلام داشته بود که یک کشتی حامل دزدان دریایی در 15 مایلی شرق سواحل سومالی در منطقه پر رفت و آمد کشتی ها روز سه شنبه گذشته ساعت 18:12 دقیقه به وقت مسکو توسط ناوشکن "ادمیرال پانتلییف" توقیف شد.

در این گزارش به نقل از اطلاعیه وزارت دفاع فدراسیون روسیه آمده است "بهنگام بازرسی، در عرشه کشتی 7 قبضه اسلحه کالاشینکوف، سایر انواع تفنگ ، نردبان، دستگاه های راهنمای مسیر، از جمله ردیاب های ماهواره ای و مخزن سوخت پیدا شد ودر کل 29 نفر دستگیر شدند. بدین ترتیب می توان چنین احتمال داد که همین گروه دو بار بدون موفقیت سعی در گرفتن تانکر "TF Сommader" با خدمه روسی داشت که روز گذشته با بار نفت از این منطقه به سنگاپور می رفت

جنایت شیطانى با یک شماره تلفن‌ ‌

وقتى فهمیدم شوهر دارد نمى دانم چرا نتوانستم ارتباطمان را قطع کنم.‌ ‌
به گزارش پایگاه اطلاع رسانى پلیس ،همه بدبختیهایم با دادن یک شماره تلفن شروع شد. مدت زیادى بود که با آن دختر ارتباط داشتم. رابطه ما، اول فقط در حد پیام کوتاه و حرف زدن با تلفن همراه بود اما ..... راستش روز اولى که سارا را دیدم خیال مى‌کردم دختر خانه‌اى است که اورا تا آنجا تعقیب کرده‌ بودم اما بعدها فهمیدم شوهر دارد.( این بخشى از صحبتهاى پسر جنایتکارى بود که چوبه دار انتظارش را مى‌کشد و هنوز باور ندارد که یک شماره تلفن دستش را به خون آلوده کرده است.‌) ‌
او که جوانى 25ساله و دیپلمه بود خود را آرش معرفى کرد و ادامه داد :‌ ‌وقتى فهمیدم سارا شوهر دارد به اوگفتم که دیگر نمى‌خواهم با هم رابطه داشته باشیم اما نمى‌دانم چرا نتوانستم ارتباطمان را قطع کنم، حس عجیبى به سارا داشتم ؛ حس دوست داشتن و ترحم؛ روزى که به او گفتم دیگر نمى‌خواهم ببینمش، آنقدر گریه کرد که مردم داخل پارک، هاج و واج به ما نگاه مى‌کردند.‌ ‌سارا مى‌گفت که چرا کسى نمى‌فهمد که من هم آدمم و به محبت نیاز دارم . او بارها و بارها به اعتیاد شوهرش (ایلیا) و بدرفتاریهاى او با من صحبت کرده بود و من سنگ صبورش شده بودم. یک روز گفتم با خانواده‌اش مشورت کند شاید آنها کارى بکنند او هم صحبت کرده بود ولى به نتیجه‌اى نرسید.‌ ‌مدت سه‌ ، چهار ماه بود که از اوخبرى نداشتم تا اینکه باز با من تماس گرفت و گفت: این مدت در منزل خواهرش بوده و ارتباط ما دوباره شروع شد و ادامه یافت تا اینکه از من خواست تا شوهرش را تعقیب نمایم و ببینم با چه کسانى در ارتباط است و مدتى او را زیر نظر گرفتم و تمام دوستانش و پاتوق‌هایش را شناسایى کردم و به سارا موضوع را اطلاع دادم سارا درخواست نمود تا با شوهرش طرح دوستى بریزم و به نحوى با او رفیق شوم که من هم اینکار را کردم و با رفتن به محل کار و قرار گرفتن در مسیر ترددش با او طرح دوستى ریختم و با هم دوست شدیم بنحوى که همراه او به پاتوقهاى او که قبلا شناسایى کرده بودم مى رفتیم. کلیه شرایط وفق مراد سارا بود و مى‌گفت تصمیم دارد از شر شوهرش خلاص شود و دیگر طاقت تحمل او را ندارد.‌ ‌در آن موقع نمى‌دانستم چه جوابش بدهم ولى بعد کم کم مرا تحریک کرد تا با کشتن شوهرش با من ازدواج مى‌کند و مرا بسیار وسوسه کرد و من فریب خوردم و به اوگفتم که اگر بفهمند چه مى‌کنی؟ سارا جواب داد باید من رضایت بدهم که مى‌دهم تازه رضایت پدر و مادر شوهرم را نیز برایت مى‌گیرم و این حرفها باعث شد تا من بیشتر خام شود و نفهمى کنم و چشم بسته و با امیال شیطانى به قتل روى آورم.‌ ‌دیگر آرام و قرار نداشتم و کنترل اعصابم را از دست داده بودم با همدستى سارا با شوهرش ایلیا تماس گرفتم و قرار گذاشتیم در ساعت هفت و نیم بعد از ظهر برویم در شهر بچرخیم چون سارا گفته بود که او و دوستانش ناباب هستند و احتمال هرگونه حادثه‌اى است لذا بهمراه خود یک تیغ موکتبرى برداشتم و سر قرار حاضر شدم بعد از آنکه نزدیک به دوساعتى دور زدیم به جاده‌ى کنار گذر رفتیم. و به او گفتم تا در مسیر جاده خاکى برود که او هم حرکت کرد و گرم صحبت بودیم که موبایلم زنگ خورد نگاه کردم دیدم سارا است به شوهرش گفتم که بایستد و پیاده شدم و با او تلفنى صحبت کردم و پرسید که کار تمام شده پاسخ دادم خیر ، گوشى را قطع کردم و دوباره سوار ماشین ایلیا شوهر سارا شدم و متوجه حالت مشکوک وى شدم ظاهراً فهمیده بود که با سارا صحبت مى‌کردم ، با عصبانیت سئوال کرد :با کى حرف مى زدى بعد نفهمیدم چه چیزى بود که به سمت من پرتاب کرد من هم با او در گیر شدم و با تیغ موکت برى ایلیا را زدم و با هم درگیر شدیم و در روى صندلى عقب ماشین با هم درگیر شدیم که در باز شد و و ایلیا به بیرون پرید و در حالیکه دور ماشین مى‌چرخید و از دستم فرار مى‌کرد من مرتب با تیغ موکت برى او را مى‌زدم تا اینکه دیگر ناى ایستادن نداشت و افتاد متوجه شدم که مرده است لذا سریع سوار ماشین شدم و ماشین را به دور از محل بردم و بین درختان مخفى نموده و چادرآنرا به روى ماشین کشیدم و بعد فرار کردم که پس از مدت کوتاهى که جسد ایلیا کشف شد مامورین مرا دستگیر کردند و.....حالا جز پشیمانى چیز دیگرى برایم نمانده ، مقصر اصلى این قتل سارا است او مرا فریب داد و گولم زد ، وعده ‌وعیدهاى سارا مرا وسوسه کرد و شیطان عقل را از من ربود. اى کاش هیچ وقت آن شماره تلفن لعنتى را به سارا نمى دادم!!!.‌ ‌

مادر ، پسر جنایتکار را بخشید‌ ‌

کیفرخواست مردى که به اتهام کشتن خواهرش بازداشت شده است دیروز در دادسراى جنایى پایتخت صادر شد.‌ ‌به گزارش ایسکانیوز دختر 23 ساله اى به نام “فاطمه” سوم آبان 1386 به دادسراى ناحیه 27 تهران رفت و از راز تکان دهنده اى پرده برداشت : خواهر 23 ساله ام “زهرا” 11 فروردین 1380 به دست برادر و پدرم کشته شد.‌ ‌وى ادامه داد : خواهرم یک ماه بود که از خانه مان در شیراز فرار کرده و به تهران آمده بود.پدر و برادرم هم که دل خوشى از او نداشتند به تهران آمدند و “زهرا” را در خانه مادربزرگم دیدند. همان شب درگیرى خانواده ام با “زهرا” بالا گرفت و با ضربه هاى مشت و لگد از پا درآمد.‌‌‌”‌فاطمه” همچنین به بازپرس شعبه هفتم دادسراى جنایى تهران گفت : پدرم سال گذشته درگذشت و حالا من مى ترسم نکند بلایى که سر خواهرم آمد گریبان مرا هم بگیرد.‌‌به دنبال ادعاهاى این دختر ، رسیدگى به پرونده در دستور کار افسران دایره 10 اداره آگاهى مرکز قرار گرفت تا این که “علی” 27 ساله در پایتخت ردیابى و بازداشت شد.‌‌وى در بازجویى ها ، جنایت را گردن گرفت و اظهار داشت : “زهرا” با فرار از خانه و رفاقت با پسران خلافکار ، آبرویمان را برده بود.خواهرم یک روز مى خواست با باز کردن گاز شهرى مرا خفه کند که موفق نشد.‌‌‌”‌علی” اضافه کرد : آن شب پدرم با “زهرا” خیلى صحبت کرد اما خواهرم فریاد کشید و ناسزا گفت.در نتیجه ، خون جلوى چشمم را گرفت و با مشت به سرش کوبیدم که از پا افتاد.بعد جنازه را داخل پتو پیچیدم ، با ماشین پسر عمویم به یکى از بزرگراه هاى اطراف تهران بردم و کنار جاده انداختم.‌‌به دنبال اعتراف هاى مجرم ، تلاش براى یافتن جنازه “زهرا” آغاز شد اما به نتیجه نرسید و این فرضیه قوت گرفت که غذاى حیوان هاى ولگرد شده است.بر اساس این گزارش دیروز مادر قربانى به عنوان تنها ولى دم او به دادسراى جنایى تهران رفت و از خونخواهى گذشت.

برنامه دیدارهای مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا اعلام شد

مرحله هشتم نهایی مسابقات فوتبال لیگ قهرمانان باشگاه‌های آسیا از روز چهارشنبه 6 خردادماه با برگزاری چهار دیدار در منطقه غرب این قاره آغاز می شود.

به گزارش خبرنگار مهر، برنامه دیدارهای مرحله یک هشتم نهایی مسابقات فوتبال لیگ قهرمانان باشگاه‌های آسیا به شرح زیر است:
چهارشنبه - 6/3/88
* پرسپولیس ایران - بنیادکار ازبکستان، ساعت 17، ورزشگاه آزادی تهران
* الهلال عربستان - ام صلال قطر، ساعت 22:20، ورزشگاه ملک فهد شهر ریاض
* الاتحاد عربستان - الشباب عربستان، ساعت 22:20، ورزشگاه ملک عبدالله الفیصل شهر جده
* الاتفاق عربستان - پاختاکور ازبکستان، ساعت 22:20، ورزشگاه ولیعهد محمد بن فهد شهر دمام

چهارشنبه - 3/4/88
* ناگویا گرامپوس ایت ژاپن - کاوازاکی فرونتال ژاپن، ورزشگاه میزاهو اتلتیک
* پوهانگ استیلرز کره جنوبی - نیوکاسل جتز استرالیا، ورزشگاه پوهانگ استیل یارد
* کاشیماآنتلرز ژاپن - سئول کره جنوبی، ورزشگاه کاشیما ساکر
* گامبااوزاکا ژاپن - سوون سامسونگ بلووینگز کره جنوبی، ورزشگاه اکسپو

پرتاب موفقیت آمیز موشک دوربرد سجیل2با فنآوری پیشرفته و سوخت جامد

به گزارش خبرگزاری فارس از سمنان، محمود احمدی‌نژاد لحظاتی قبل در جمع هزاران نفر از مردم سمنان در ورزشگاه تختی این شهر اظهار داشت: موشک‌های سجیل دارای عملکرد چند مرحله‌ای هستند و به سرعت حرکت می‌کنند و وارد جو می‌شوند و در نقطه هدف فرود می‌آیند.
وی با بیان اینکه موشک‌های سجیل از نوع موشک‌های دوربرد است، ادامه داد: وزیر دفاع صبح امروز در مسیر پرواز اعضای هیئت دولت به سمنان در تماسی تلفنی اعلام کرد موشک سجیل 2 که دارای فناوری بسیار پیشرفته‌ای است، از سمنان شلیک شد و در نقطه هدف فرود آمد.
احمدی‌نژاد ادامه داد: این موشک با سوخت جامد کار می‌کند و متخصصان می‌دانند که سوخت جامد قدرت تحرک بسیار بالایی دارد و برد آن بسیار زیاد است.
وی با بیان اینکه در موشک‌های قبلی از طول 26 متری موشک حدود 23 متر را سوخت تشکیل می‌داد، اظهار داشت: استفاده از سوخت جامد حجم سوخت را به یک هشتم، 1/0 و حتی یک دوازدهم کاهش می‌دهد.
رئیس جمهوری کشورمان ادامه داد: سوخت جامد برای موشک‌های ماهواره‌بر کاربردهای فراوانی دارد و هر کدام از این موشک‌ها دقت عملکرد دارند و وقتی می‌خواهند به هدف برخورد کنند، دایره‌ای به شعاع 250 تا 300 متر را در جو به وجود می‌آورند و موشک سجیل 2 امروز به دایره وسط مورد نظر برخورد کرد و پیروزی کامل نصیب سازمان هوا فضای ایران شد.

آقای مرعشی کجا ؟ چرا رفتید؟ بودیم در خدمتتون

به احتمال زیاد تا الان دیگر خود اصلاح طلبان باید خوب فهمیده باشند که حسین مرعشی فردی نیست که بتوان روی او "حساب انتخاباتی" کرد تا در جلسات مناظره یا پرسش و پاسخ بتواند گلیم خود و اصلاحات را از آب بیرون بکشد.

اما با این حال وی همچنان سخنگوی حزب کارگزاران است و اکنون که میرحسین موسوی جای خاتمی را گرفته است می کوشد تا وی را به هر طریق که شده به ریاست جمهوری برساند.

چهار سال پیش نیز که مرعشی برای مناظره از سوی هاشمی در رسانه ملی حاضر شده بود با سخنان خود موجب ریزش بخشی از آرای هاشمی رفسنجانی شد.

با این حال معلوم نیست آیا واقعا این موسوی است که وی را برای مناظره به مراکز مختلف دانشگاهی گسیل می کند یا وی سرخود به نمایندگی از وی در مناظره ها شرکت می کند.

این تردید بیشتر از آنجا حاصل می شود که مرعشی در این ایام و در سخنرانی های خود همانند دور نهم انتخابات شدیدترین تخریب ها را علیه دولت نهم و احمدی نژاد به کار بسته است و حتی چندی پیش در اظهار نظری "محمود احمدی نژاد" را خطرناک تر از "بنی صدر" دانسته بود.

با این حال امروز دانشگاه ملایر بود که مرعشی را برای پرسش و پاسخ انتخاباتی فرا خواند.

بنابر گزارش "رجانیوز" حسین مرعشی در این جلسه هم بار دیگر به دولت حمله کرد و آن را دولتی "دروغگو" و "عوام فریب" توصیف کرد که از سند چشم انداز بیست ساله فاصله گرفته، و کشور را به "ناکجاآباد" می‌برد.

سخنگوی حزب کارگزاران اما بدون اشاره به برنامه های میرحسین موسوی، وی را منجی ای توصیف کرد که می خواهد جامعه را نجات دهد و گفت که  موسوی در تمام زمینه ها برنامه های نجات بخش دارد.

برمبنای این گزارش، اما اظهارات میرحسین موسوی باعث شد تا یکی از دانشجویان حاضر در جلسه سوالاتی را از وی مطرح کند؛ سوالاتی که مرعشی تنها به برخی از آنها پاسخ های حاشیه ای داد و در واکنش به بقیه این سوالات ترجیح داد تا جلسه را آنچنان با عجله ترک کند که حتی گوشی تلفن همراهش نیز در محل سالن "جا" بماند.

بر اساس گزارش "رجانیوز" ،در این جلسه یکی از دانشجویان از مرعشی سوال کرد که شما با کدام معیار گفتید که احمدی‌نژاد از بنی صدر بدتر است، در حالی که این دو نفر در دو نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند و بنی صدر ادعای لیبرال بودن داشت اما احمدی‌نژاد در تمام مجامع داخلی وخارجی به نقد وتفکر لیبرالیسم می‌پردازد وآن را پایان یافته قلمداد می کند؟

این دانشجو پرسید: احمدی‌نژاد از بنی صدر بدتر است یا شما که خود را "لیبرال دمکرات مسلمان" می نامید در حالی که همه می دانند لیبرالیسم واسلام با یکدیگر جمع نمی شوند و اگر شما براساس منطق ضعیف خود می گویید احمدی‌نژاد از بنی صدر بدتر است، ما هم می گوییم "مرعشی خودِ شیطان است و از شیطان بدتر است."

این دانشجوی ملایری در ادامه سوالات خود از مرعشی به سخنرانی احمدی نژاد در ژنو اشاره کرد و گفت: هنگامی که احمدی نژاد در اجلاس ژنو شرکت کرد وآن حماسه را آفرید، شما دوباره مغرضانه دست به کار شدید و گفتید احمدی‌نژاد نماد ملی مردم ایران است و حضور وی در این اجلاس آبروی ملت ایران را برد، همین حرف را منافقین در زمان آقای رجایی مطرح کرده اند و گفتند رجایی با این تیپ و قیافه اش آبروی ما را می برد، سؤال من از شما این است که اگربه قول خودتان رئیس جمهور نماد یک ملت است، پس چرا شما خودتان دائماً به ملت ایران توهین می کنید؟

دانشجوی دانشگاه ملایر همچنین به سخن چندی پیش مرعشی اشاره کرد که گفته بود "یک ریاست جمهوری به ناطق بدهکار هستیم" و از مرعشی پرسید: "مگر ریاست جمهوری ارث پدری شما و امثال شماست که اینگونه بذل و بخشش می کند؟"

وی به اعتماد به نفس بالای مرعشی اشاره کرد و در سخنان تندی گفت: "واقعاً اعتماد به نفس بالای آقای مرعشی را تحسین می کنم که با این ضعف منطق و استدلال های پوچ به خود جرأت می دهد که در مجامع دانشگاهی جهت پاسخ و پرسش حضور یابد."

بنابر این گزارش در حالی که سخنان دانشجوی پرسشگر باتشویق اکثر دانشجویان مواجه شده بود، مرعشی که عصبانی و مضطرب به نظر می رسید باز هم اقدام به توهین و تخریب دولت کرد و با متهم کردن دولت نهم به سر پیچی از قوانین کشور مدعی شد: "احمدی‌نژاد می خواهد رهبری انقلاب را به دست بگیرد. در حالی که ما تنها یک رهبر داریم و احمدی‌نژاد باید تنها در شأن یک رئیس جمهور به امور داخلی کشور بپردازد و اینکه او بخواهد در شأن یک رهبر جهان اسلام به دیگران نامه بنویسد این به او مربوط نمی شود."

وی در ادامه پاسخ هایش به سوالات این دانشجو افزود: "ما در دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی با مشکلی به نام "کردان" مواجه نبودیم" که در این لحظه یکی دیگر از دانشجویان حاظر در جلسه به مرعشی گفت: لطفاً بفرمایید مدرک آقای "حاجی" وزیر آموزش و پرورش دولت آقای خاتمی چه بود، آیا غیر از این است که ایشان مدرک خود را از دانشگاه جعلی هاوایی دریافت کرده است.مرعشی پاسخ داد من نمی دانم مدرک آقای حاجی چیست.

سپس یکی دیگر از حضار پرسید آقای مرعشی لطفاً درباره مدرک خودتان توضیح بدهید؛ آیا درست است که شما با مدرک دیپلم مسئول دفتر رئیس جمهور در زمان آقای هاشمی و با مدرک لیسانس معاون رئیس جمهور در زمان خاتمی بودید؟ که مرعشی باز هم در این خصوص سکوت کرد.

وی سپس در حالی که هنوز یک ساعت از زمان مقرر جلسه باقی مانده بود و تعداد زیادی سؤال کتبی و شفاهی وجود داشت، جلسه را ترک کرد و به اصرار دانشجویان مبنی بر پاسخگویی به سؤالات نیز توجهی نکرد.

گزارش رجانیوز در این زمینه حاکیست که مرعشی به قدری با عجله سالن سخنرانی را ترک کرد که فراموش کرد تلفن همراهش را ببرد.

ذره‌ای هوس هم مهلک است/ اعتقاد اصل است نه اقتصاد

یرحسین موسوی 20 فروردین ماه سال جاری به قم رفت و برای جلب نظر برخی مراجع تقلید با آنان گفت‌وگو کرد. این گفت‌وگوها پیش از اعلام حمایت احزاب تندرو از موسوی صورت گرفت.

به گزارش رجانیوز، در یکی از دیدارهای موسوی، آیت‌الله جوادی آملی وی را به پرهیز از هوس توصیه کرده و می‌افزایند ذره‌ای هوس هم مهلک است و انقلاب را نابود می‌کند. این مرجع تقلید همچنین اقتصاد را فرع بر اعتقاد دانسته و تأکید می‌کنند باید کارها را به دست کسی سپرد که ما و نفت و گاز ما و آب ما و مردم ما در اختیار اوست.

متن سخنان آیت‌الله جوادی آملی در این دیدار که با تأکید بر "نقش اساسی اراده الهی در پیروزی‌های گوناگون" می‌باشد، در ادامه آمده است:

“تبارک” و “ملکوت” عالم، تحت تدبیر خدای سبحان

کلّ جهان را بالأخره یک نفر اداره می کند، و ایران هم از این مجموعه جدا نیست؛ این اصل اوّل. اگر ما به سراغ اسلام و نظام اسلامی و جمهوری اسلامی حرکت می کنیم، مدیر عامل یک نفر است که “ربّ العالمین” است. اگر ملک است که تبارک الّذ ی ب ید ه الملک (1)؛ و اگر ملکوت است، فسبحان الّذ ی ب ید ه ملکوت کلّ ش یء (2). هر چیزی بالأخره یک راه نفسی دارد، به آن راه نفس هر چیزی می گویند: “ملکوت”؛ و این راه نفسش به دست اوست.

خدا غریق رحمت کند؛ سیّدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبائی در جواب این سئوال که چرا سوره یاسین را قلب قرآن معرفی کردند، فرمودند: ما همین سئوال را از مرحوم آقای قاضی (رض) داشتیم، ایشان فرمودند: ظاهراً مناسبت آن،بخش پایانی سوره یاسین است که سبحان الّذ ی ب ید ه ملکوت کلّ شیء. اگر چنانچه هر چیزی راه نفسی دارد و راه نفسش به دست اوست، اصلاً کار به دست اوست. لذا آنجا سخن از تسبیح است که در سوره یاسین است، در سوره ملک سخن از تبارک است. تبارک به این عالم برکت، مرتبط است؛ به سبّوأ قدّوس، به آن ماوراء. حکومت اسلامی اگر حضور مردمی است، به حکم مردمی است؛ و اگر چاه نفت و گاز است، اینها همه مبادی قابلی اند. هم دهنه چاه را خدا فرمود به دست من است، هم دهنه دلهای مردم به دست من است! اگر ملّتی با یک کسی بود، او موفق است؛ امّا رهبری دلها به دست خود ملّت نیست، به دست آن شخص هم نیست؛ به دست کسی است که ب ید ه ملکوت کلّ شیء.

نیاز ابراهیم خلیل (ع) به همراهی دلهای مردم با تدبیر الهی

وجود مبارک ابراهیم خلیل خیلی کار کرد؛ اگر قربانی بود که آماده شد، و اگر ورود در آن آتش سوزان بود که آمادگی اش را اعلام کرد، اگر تبر گیری و بت شکستن بود که کرد! هیچ کاری نبود که او نکند؛ کارگری و معماری و مهندسی بهترین بنای عالم، یعنی کعبه بود که کرد. امّا هیچ کدام از اینها را برای تأمین حکومت کافی ندانست! عرض کرد: خدایا! من اگر بخواهم حکومتی تشکیل بدهم؛ مردم با من همراه بشوند، یک. مردم نه خودشان با من همراهند، نه دیگری. رهبری دلهای مردم به دست توست، فاجعل افئ دهً م ن النّاس تهو ی ل یه م (3).

سختی ها و مجاهدات ابراهیم خلیل (ع) در راه ابلاغ رسالت

هیچ کاری نبود که وجود مبارک خلیل خدا نکرده باشد! اگر مبارزه بود که تبر گرفت و آن کار را کرد. و اگر آزمون بود که هم در قربان بردن پسر، و هم در ورود در گلستان آتش. و اگر در معماری و کارگری بود؛ و اگر بردن زن و بچّه در راهی که نه تنها دائر نیست، بائر هم نیست. نه تنها بائر نیست، موات هم نیست. نه تنها موات نیست، لم یزرع هم نیست؛ بلکه غیر ذ ی زرع است.

غیر ذ ی زرع یک راه پنجمی است؛ شما می بینید بین قم و تهران موات است، بائر است؛ می شود آبادش کرد. امّا سنگلاخ کوه ابوقبیس به هیچ وجه قابل آبادانی نیست! وجود مبارک ابراهیم عرض کرد: ربّنا نّی اسکنت م ن ذریّت ی ب واد، نه اینکه موات نیست؛ این یک طرف. غیر ذ ی زرع(4)؛ غیر ذ ی زرع غیر از لم یزرع است! چون لم یزرع یعنی قابل است، ولی آب ندارد فعلاً. فرمود: سنگلاخ به هیچ وجه قابل نیست. وقتی هم هاجر گفت که: آخر لی من تدعنا، من با این بچه شیری اینجا گذاشتی، داری می روی؛ به کی سپردی؟! فرمود: لی ربّ هذ ه البیّ ن ه (5). آن که سرزمین دائر را آباد می کند، همین جا هم حضور دارد.

حضرت با همه توان و قدرت های علمی و سابقه مبارزاتی و رهبری و آزمون له، عرض کرد: خدایا! فرزندان من اگر بخواهند حکومتی تشکیل بدهند، مردم را به کعبه دعوت کنند که قبله آنهاست؛ حضور مردمی لازم است،اما حضور مردمی نه به دست خود مردم است و نه به دست فرزندان من! پس این دلها را به آن سمت ببر!

در جریان انقلاب در واقع رهبری دلها به دست او بود! تا برسیم به چاه نفت و گازمان. در همین گذر خان قم، من یک وقتی داشتم می گذشتم، دیدم یکی از این جوانان قمی آنروز گفته بود: اگر آیت الله خمینی به من بگوید اینجا اینقدر بایست، تشنه باش تا بمیری؛ می گویم: چشم. اینقدر عطش بکش تا بمیر، می گویم چشم؛ و همین را هم گفت.

عدم تکیه بر سرمایه های مادی و مردمی در صورت نبود تکیه گاه الهی

بنابراین سرمایه مردم بسیار سرمایه خوبی است؛ ولی نه به دست خود مردم است، نه به دست ما! این را ما باید بدانیم در مکتب ما این حرف حق است. بدون مردم کاری یک لحظه پیش نمی رود، امّا این حضور مردمی نه در اختیار خود مردم است، نه در اختیار دیگران؛ به دست مقلّب القلوب است.

مطلب دیگر اینکه: بالأخره این کشور سرمایه می خواهد، سرمایه نفت و گاز؛ چه اینکه آب هم لازم دارد. آن روز سخن از نفت و گاز نبود در صدر اسلام، سخن از آب بود! در بخش پایانی سوره مبارکه (ن و القلم)، می فرماید: این سرزمین های شما را این چاه و چشمه آباد می کند. اگر حفّاری بکنید، به آب می رسید. حالا اگر سطح آب 3 ـ 2 هزار متر پائین برودو مثلاً وسائل صنعتی دیروز و امروز جوابگونباشد،در ان موقع کار می کنید؟! آری، ارأیتم اصبح مآؤکم غوراً فمن یأتیکم ب مآء معین (6). “مآء معین” آبی است که چشم، عین او را ببیند و دلو به او دسترسی داشته باشد؛. فرمود: اگر ما این آبها را یک قدری پائین ببریم، چه می شود؟! اگر نفت و گاز را 4 ـ 3 هزار متر پائین تر بردندو وسائل صنعتی امروز جوابگو نبود، باید کاسه گدائی دست بگیرید! بنابراین نه به مردم می شود تکیه کرد، نه به نفت و گاز.

اعتقاد صحیح، زمینه پدید آمدن اقتصاد سالم

ما مأمور تشکیل حکومتیم؛ باید کلّ کارها را به کسی بسپاریم که ما و نفت و گاز ما و آب ما و مردم ما در اختیار اوست! از اینجا نتیجه می گیریم که “اعتقاد” اصل است، نه”اقتصاد”. اقتصاد راه نفس مردم است، مثل اینکه این برگ های درخت و شاخه های درخت را قطع بکنند، این درخت خشک می شود؛ این راه نفسش این است. امّا ریشه اش چیز دیگر است! اعتقاد می شود ریشه، اقتصاد می شود فرع. ما اوّل آن ریشه را که محفوظ است، سالم نگه بداریم؛ در سایه اعتقاد خوب، اقتصاد سالم به دست می آید، مردم هم هستند. و اگر خدای ناکرده آن اعتقاد آسیب دید؛ هم اقتصاد صدمه می بیند، هم درآمدهای دیگر.

اداره اعجاز آور شرائط بحرانی دوران جنگ تحمیلی با اراده و اعجاز خدای سبحان

شما در متن جنگ 8 ساله بودید؛ البتّه جنگ 10 ساله بود! برای اینکه 2 سال ما گرفتار جنگ داخلی بودیم، بعد 8 سال مال خارجی. یعنی هنوز انقلاب به ثمر نرسیده بود، اوائلش بود که گنبد آتش شد، بعد کردستان آتش شد، بعد مردم خلق عرب تشکیل شد، بعد خلق مسلمان پیدا شد؛ این 2 سال مشغول جنگ داخلی بود، به علاوه 8 سال، می شود 10 سال. در حقیقت ایران 10 سال درگیر جنگ بود!

نظر شریفتان هست که آن روز دولت بودجه را روی 24 دلار بسته، و این را 3 قسمت کرده بود؛ 8 دلار صرف جنگ، 8 دلار صرف عمران و آبادی، 8 دلار هم صرف بودجه جاری. آن استعمار پیر، ذخائر نفتی خودرا عرضه کردونفت 24 دلار ی شد8 دلار. خلیج فارس هم نا امن بود! کسی حاضر نبود از ما نفت بخرد! شما بیشتر از دیگران در جریانید. کدام کشتی بود که بیاید در معرض خطر، خودش را به خطر بیندازد، بار ببرد؟! ما باید عملگی می کردیم، ژاندارمی می کردیم تا این نفت ها را از خلیج فارس می بردیم و به آنها می دادیم؛ بشکه 8 دلاری را یک مقدار خرج استحصال بکنیم، یک مقدار خرج کرایه.

همه مسئولین گرفتار بودند که چه کنیم! کشور با بودجه 24 دلار بسته شده بود، جنگ هم که نفس گیر است، بودجه روزانه اش را می طلبد، بودجه جاری هم که می خواهد، بودجه عمرانی هم که می خواهد؛ این 24 دلار شده 8 دلار، آن هم 8 دلار با آسیب؛ و (خدا) اداره کرد! دیگر معجزه امام و مردم نبود، معجزه قرآن و عترت بود. این معجزه سر جایش محفوظ است!

فضای ملکوتی جبهه ها، یاد آور عرفان حج

ما اگر جنگ را دیدیم، اینها را هم در کنار انقلاب دیدیم. شما بیش از دیگران در جبهه حضور داشتید؛ من یک وقتی به اتفاق مرحوم آیت الله فاضل (رض) و بعضی از همراهانمان رفتیم جبهه. آنجا برادران جهرم سمیناری داشتند در 27 رجب به نام همایش و سمینار تهذیب. آنجا سخنرانی داشتم، از ما هم دعوت کردند به همراه آن مرحوم. ما یک شب یا دو شبی را درمیان آن نیروهای جهرم بودیم.

من همان هوا و حالی راکه در شب مشعر داشتم، آنجا برایم پیدا شد. روی همان شن ها خوابیدیم، آنطوری که در مشعر بود. نیم ساعت قبل از اذان صبح پیرمردی آمد وجوانها را بیدار کرد برای نماز شب، نماز شب شان را خواندند. نماز نافله صبح را خواندند، نماز صبح شان را به جماعت خواندند، زیارت عاشورایشان را خواندند، بعد خوابیدند. همان حال و هوائی که یک حاجی در مشعر دارد، ما همان شب برایمان پیدا شد. این یقیناً به ثمر می رسد؛ این حال و هوا اینچنین بود.

کمترین خطا و بیراهه در مسیر انقلاب اسلامی، خطرناک و نابود کننده

اگر خدای ناکرده ذرّه ای( من و ما) در این انقلاب ودر این جمهوری راه پیدا کند؛ این ذرّه مستهلک نمی شود ( بلکه مهلک می شود). این ذره هوس چیز بدی است! امّا یک چیز بد گاهی وقتی در فضای خوب برود، “مستهلک» می شود؛ وگاهی اگر در فضای خوب برود،آن را آلوده می کند، می شود «مهلک”. امّا فتوای همه فقهاء این است که خوردن یک مقدار خاک حرام است؛ مگر تربت سیّدالشهداء، آن هم بسیار اندک، آن هم برای شفاء. حالا یک آشپزی که حلیم و آش را در یک ظرف بزرگی آشپزی می کند، اگر یک مختصری خاک این دیوار بریزد داخل آن ظرف و آن را، هم بزند؛ چون یک مختصر خاک است و مستهلک می شود، این حرام نیست. ولی اگر همین آشپز دستش خون بیاید و یک قطره خون وارد این ظرف بشود، کلّ این ظرف آلوده می شود! پس بعضی از قطراتند که مستهلک می شوند، بعضی از قطراتند که مهلکند.

خدای ناکرده وقتی انسان وارد انقلاب و نظام و جمهوری و این حکومت شد؛ بعضی از امور است که به کلّ نظام آسیب می رساند؛ این را آدم باید تشخیص بدهد. همین که گفتند: صراط مستقیم از مو باریکتر است و از شمشیر تیز تر! آن صراط را که دیگر با فلز یا با سیمان نساختند! یعنی معرفت، یعنی فهم. فهم دقیق، از مو باریکتر و از رفتن روی شمشیر تیز تر. آدم خوب بفهمد، بعد هم بتواند رویش راه برود؛ و عنصر اصلی آن معرفت است.

دوری از “معرفت” معقول و محسوس، دلیل نابینا محشور شدن کفّار پس از مرگ

قرآن کریم می گوید، وقتی کفار به خدا عرض می کنند که: خدایا! ما را چرا کور محشور کردی! چشم شان نمی بیند؛ فقط گوش شان می شنود، زبانشان گویاست، دست و پایشان گویاست، همه عناصر سالم است، ولی کورند. به باری تعالی عرض می کنند که: ربّنا ل م حشرتن ی اعمی و قد کنت بصیراً (7). چرا چشم ما را گرفتی؟! فرمود: تو چون نفهمیدی و باور نکردی، بخاطر همین کوری! کذل ک اتتک آیاتنا فنسیتهم و کذل ک الیوم تنسی (8). مهم ترین راه ما “معرفت” ماست. این معرفت ما اگر بخواهد از معقول به محسوس تنزّل کند، می شود چشم و دیدن.

اگر این ذرّه که پایگاه عقلی ماست، این خدای ناکرده آسیب ببیند؛ حدأقل این است که خود ما آسیب می بینیم. البتّه نظام آسیب نمی بیند؛ قرآن کریم فرمود: شما نشد، دیگری. ا ن تتولّوا یستبد ل قوماً غ یرکم ثمّ لا یکونوا امثالکم (9). خدا که دست از دین و نظام و اینها بر نمی دارد! فرمود: شما نشد، دیگری! اما چرا ما نشویم و دیگری بشود؟! این و اجعلنا م مّن تنتص ر ب دین ک و لا تستبد ل ب ه غ یر نا (10) همین است. خدایا! دینت را که می خواهی حفظ بکنی، به دست ما حفظ بکن.

آسان بودن اداره مردم عاقل در عصر ظهور حضرت ولی عصر(عج)

به همین مناسبت وقتی وجود مبارک حضرت ولی عصر ظهور پیدا می کند، مردم هم، به برکت اینها،فهیم بار می آیند. اداره یک مردم فهیم سخت نیست! الآن 7 میلیاردند، بشوند 700 هزار میلیارد؛ 700 هزار میلیارد بشر عاقل بفهم را به خوبی می شود اداره کرد؛ مخصوصاً 313 شاگرد هم مثل امام داشته باشد! با کشتار و جنگ که مردم اداره نمی شوند! وقتی حضرت ظهور کرد؛ در روایات ما آمده است که دستی روی سر مردم کشیده می شود، یا عنایت الهی است؛ هر چه هست، جمعاً ب ه احلامهم و عقولهم و مانند آن. مردم با فرهنگ و با شعور را کاملاً می شود اداره کرد.

بنابراین ما ن شآء الله وقتی که وارد می شویم، با این بحث وارد بشویم که اگرنفت و گاز هست، ولی اختیارش به دست دیگری است. اگر حضور مردمی هست، رهبری دلها به دست دیگری است؛ اصل اعتقاد خود ماست و مردم و اگر بخواهیم، باید با اعتقاد صحیح از خدا بخواهیم که دلهای مردم را به این سمت رهبری کند، و نفت و گاز و مواد لازم را هم به این سمت هدایت بکند؛ وگرنه نه مردم اهل اقتصاد خواهند بود، نه اقتصاد به این مردم می رسد.

دور بودن ملّت پر نعمت و محتاج از رحمت خدای سبحان

مطلب بعدی آن است که الآن ما 70 میلیون جمعیت ایم، یعنی یک صدم مردم دنیا؛ الآن 7 میلیارد است.امکانات ما خیلی بیش از یک صدم است، امّا ته صف جا داریم! این 3 تا مسأله با هم هماهنگ نیست! ما یک صدم ایم امکانات ما خیلی بیش از یک صدم است، ولی دنباله تر از یک صدم جا داریم! این را باید بالأخره به یک جائی رساند؛ و این کار شدنی است.

وجود مبارک حضرت امیر این بیان را فرمود که الآن حدیث شریفش را می خوانیم، آن روز سخن از نفت و گاز نبود آن روز فرمود: کشوری که آب دارد و خاک دارد، مع ذلک محتاج به دیگری باشد؛ فابعده الله. این جزء روایاتی است که مرحوم صاحب وسائل در مکاسب محرّمه نقل کرده، دیگران هم نقل کردند. من وجد مآءًً و تراباً فافتقر فابعده الله (11). این ( فابعده الله ) به حسب ظاهر نفرین است، ولی جمله خبریّه است. یعنی: خدا همه اش دور می کند. یک ملّت بی عرضه را که خدا پشت سر هم به او امداد غیبی نمی رساند! فرمود: شما هم یک دستی تکان بدهید، بعد ما هم بقیّه را برکت به شما می دهیم.

نقش اراده الهی در هدایت مردم به ایستادگی و قیام

بنابراین نتیجه ای که از عرض کوتاهم گرفته می شود این است که: اصل، اعتقاد است، یک. ملّت معتقد را خدا به حکومت رهبری می کند، دو. ملّت معتقد را دهنه چاهش را، دهنه آبش را، دهنه چاههای دیگر و آبش را به همین سمت هدایت می کند. ولی اگر خدای ناکرده بعضی از اینها آسیب ببیند، آنوقت ما نه می توانیم بگوئیم: فاجعل افئ دهً م ن النّاس تهو ی ل ینا؛ نه هم این کار شدنی است.

خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر (ص) فرمود: مردم تو را کمک کردند، ولی من اینها را فرستادم. هو الّذ ی ایّدک ب نصر ه و ب المؤم نین (12). درست است مردم یاور تو بودند، تو فرمودی، اینها هم آمدند؛ ولی من اینها را فرستادم، به دنبال تو آمدند. آنگاه همانطور که فرمودید قانون اساسی از یک سو، ولایت فقیه از یک سو، ارگانهای رسمی از یک سو؛ اینها همه شان حضور فعال داشتند، دوستانه و محترمانه می توانند کار کنند.

پرهیز از خطر تلخ” اختلاف” در بیان نورانی علوی (ع)

و آخرین بخش عرضم بیان نورانی حضرت امیر (ع) است که فرمود: من این مطلب را به عنوان یک مورّخ نمی گویم، این مطلب را به عنوان یک تجربه کننده حکومتی نمی گویم؛ من به عنوان یک سنّت الهی می گویم، و آن این است که هیچ ملّتی با اختلاف به جائی نرسید. نّ الله سبحانه و تعالی لم یعط احداً ب فرقه خ یراً م مّن مضی و لا م مّن بقی(13). میلیونها سال جهان طول بکشد، ملّت پراکنده به جائی نمی رسد!

اهمیّت داشتن کسب رضای الهی و بی اهمیّت بودن نتیجه کارها

بالأخره ما داعیه ای داریم، می گوئیم صلاحیّت داریم، آمدیم به میدان. 10 نفر زید و عمرو را وقتی نام ببرید، صلاحیت شان را اعلام کردند؛ شد، خدا را شکر؛ نشد، خدا را شکر. به تعبیر آن آقا گفت: داد، رحمت؛ نداد، حکمت. اگر با این دید باشیم، هیچ محذوری نداریم. نه بیراهه می رویم در تبلیغات مان، نه راه کسی را می بندیم. بالأخره همیشه پایان کار را آدم باید ببیند علی (ع). بیان شفافش در نهج البلاغه هست. فرمود: هیچ ملّتی با اختلاف و پراکندگی به جائی نرسید! این سنّت الهی است. اگر چنانچه مربوط به تاریخ بود که می گفت: گذشته اینطور بود! امّا او از آینده هم خبر می دهد. نّ الله سبحانه و تعالی لم یعط احداً ب فرقه خ یراً م مّن مضی و لا م مّن بقی.

این بیان نورانی سیّدالشهداء (ع) که گفت: لم اخرج اش راً و لا بط راً (14)، این روی دستور پیغمبر است؛ فرمود: می خواهی بروی مسجد، بگو: اللّهمّ نّی لم اخرج اش راً و لا بط راً (15). خدایا! من نیآمدم که راه کسی را ببندم. من آمدم راهی که تو نشان بدهی، بروم. مسجد. اینکه وجود مبارک حضرت سیّدالشهداء این جمله را فرمود، این ابتکاری از خود أبی عبدالله نبود! این هم در مسند احمد حنبل هست، دیگران هم نقل کردند که پیغمبر فرمود: وقتی به دنبال نماز یا کار اساسی می خواهی بروی، بگوئی: خدایا! برای راه تو دارم می آیم. اللّهمّ نّی لم اخرج اش راً و لا بط راً و لا ظال ماً و لا مفس داً. اینجور باشد، س یروا علی اسم الله (16). آدم نه از اقبال لذّتی زائد می برد، نه از ادبار؛ آنوقت نگران هیچ چیز هم نیست! در همه حالات هم هست.

پی‌نوشت‌ها:

(1) ملک / 1 (2) یس / 83 (3) ابراهیم / 37 (4) ابراهیم / 37
(5) برداشت از: بحار الأنوار / 12 / 116 (6) ملک / 30 (7) طه / 125
(8) طه / 126 (9) محمّد / 38 (10) برداشت از: بحار الأنوار / 92 / 332
(11) وسائل الشیعه / 17 / 41 (12) انفال / 62
(13) نهج البلاغه / خطبه 176 ـ انواع الظّلم (14) بحار الأنوار / 44 / 329
(15) ر. ک: الأمالی للطوسی / 372 (16) نهج البلاغه / خ 79

پشت پرده برکناری قریب الوقوع جاسبی

به گزارش جهان، عبد الله جاسبی ماه های پایانی ریاست خود بر دانشگاه آزاد را پشت سر می گذارد.
جاسبی که به دلیل افشاگری تنی چند از نمایندگان مجلس و شخصیت های سیاسی و تشکل های دانشجویی بسیاری از تخلفات خود و خانواده و منصوبانش در دانشگاه آزاد برملا شده است در روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری از سمت خود برکنار می شود.
یکی از اعضای هیات امنای این دانشگاه در دیدار اخیر خود با مقامات عالی رتبه نظام با مشاهده نارضایتی مقامات نظام از تخلفاتی چون ماجرای زمین خواری و تملک زمین و ملک توسط جاسبی و نزدیکانش و تمایل این مقامات برای کنار گذاشتن جاسبی بیان می کند که هیات امنا نیز به این نتیجه رسیده است که ادامه ریاست جاسبی هزینه ساز شده و قصد برکناری وی را دارند.

جالب اینکه این عضو تاثیرگذار هیات امنا از مقامات عالی رتبه نظام درخواست می کند که جابجایی جاسبی تا بعد از انتخابات ریاست جمهور به تعویق افتد تامورد بهره برداری سیاسی و انتخاباتی قرار نگیرد.

نجفی ، وزیر اسبق آموزش و پرورش و عضو شورای شهر تهران و میرزاده از مسئولان و مدیران دولت هاشمی رفسنجانی از جدی ترین گزینه های جانشینی جاسبی هستند.

مگر ریاست جمهوری ارث پدری‌اتان است

سخنگوی حزب کارگزاران جلسه پاسخ و پرسش دانشگاه ملایر را نیمه کاره رها کرد و حاضر به پاسخگویی به سؤالات دانشجویان نشد.

به گزارش رجانیوز، حسین مرعشی در جلسه پاسخ و پرسش انتخاباتی دانشجویان دانشگاه ملایر که به دعوت جمعی از دانشجویان تشکیل شد، با حمله به دولت گفت: این دولت دروغگو و عوام فریب از سند چشم انداز بیست ساله فاصله گرفته، از مسیر تعقل خارج شده و کشور به ناکجاآباد می‌برد.

وی میر حسن موسوی را ماهاتیر محمد ایران خواند و اظهار داشت: موسوی می خواهد جامعه را نجات دهد.

سخنگوی حزب کارگزاران بدون اشاره به برنامه های میرحسین گفت: مهندس موسوی در تمام زمینه ها برنامه های نجات بخش دارد.

در بخش دیگری از این برنامه، نوبت به پرسش‌های دانشجویان از مرعشی رسید. در اولین پرسش کتبی از وی درباره پروژه اردیبهشت داغ و تلاش اصلاح طلبان جهت مظلوم نمایی سؤال شد که مرعشی پاسخ شفافی نداد.

در ادامه یکی از دانشجویان سؤال شفاهی خود را پرسید و گفت: آقای مرعشی شما هفته گذشته در دانشگاه هرمزگان گفتید احمدی‌نژاد از بنی صدر بدتر است، با کدام معیار و ملاک چنین سخنی را گفته اید در حالی که این دو نفر در دو نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند و بنی صدر ادعای لیبرال بودن داشت اما احمدی‌نژاد در تمام مجامع داخلی وخارجی به نقد وتفکر لیبرالیسم می‌پردازد وآن را پایان یافته قلمداد می کند.

این دانشجو افزود: آقای مرعشی احمدی‌نژاد از بنی صدر بدتر است یا شما که خود را لیبرال دمکرات مسلمان می نامید در حالی که همه می دانند لیبرالیسم واسلام با یکدیگر جمع نمی شوند و اگر شما براساس منطق ضعیف خود می گویید احمدی‌نژاد از بنی صدر بدتر است، ما هم می گوییم «مرعشی خودِ شیطان است و از شیطان بدتر است».

وی در ادامه گفت: جناب آقای مرعشی هنگامی که احمد نژاد در اجلاس ژنو شرکت کرد و آن حماسه را آفرید، شما دوباره مغرضانه دست به کار شدید و گفتید احمدی‌نژاد نماد ملی مردم ایران است و حضور وی در این اجلاس آبروی ملت ایران را برد. البته همین حرف را منافقین در زمان آقای رجایی مطرح کرده اند و گفتند رجایی با این تیپ و قیافه اش آبروی ما را می برد، سؤال من از شما این است که اگربه قول خودتان رئیس جمهور نماد یک ملت است، پس چرا شما خودتان دائماً به ملت ایران توهین می کنید.

این دانشجو خطاب به مرعشی اضافه کرد: شما در سخنان خود گفته اید که به آقای ناطق نوری یک ریاست جمهوری بدهکارهستیم، آقای مرعشی مگر شما قیم مردم هستید که اینگونه سخن می گویید؟ مگر ریاست جمهوری ارث پدری شما و امثال شماست که اینگونه بذل و بخشش می کنید.

وی همچنین به اعتماد به نفس بالای آقای مرعشی اشاره کرد وگفت: واقعاً اعتماد به نفس بالای آقای مرعشی را تحسین می کنم که با این ضعف منطق و استدلال های پوچ به خود جرأت می دهد که در مجامع دانشگاهی جهت پاسخ و پرسش حضور یابد.

این سخنان با تشویق اکثر دانشجویان مواجه شد در حالی که عده ای از اعضای ستاد میر حسین موسوی خواستند مانع از حرف زدن این دانشجو شوند که دانشجویان دیگر فریاد زدند بگذارید حرفش را بزند.

در ادامه مرعشی به‌جای پاسخگویی به سؤالات در حالی که عصبانی و مضطرب به نظر می رسید، اقدام به توهین و تخریب دولت کرد و دولت نهم را متهم به سر پیچی از قوانین کشور دانست: احمدی‌نژاد می خواهد رهبری انقلاب را به دست بگیرد. در حالی که ما تنها یک رهبر داریم و احمدی‌نژاد باید تنها در شأن یک رئیس جمهور به امور داخلی کشور بپردازد و اینکه او بخواهد در شأن یک رهبر جهان اسلام به دیگران نامه بنویسد این به او مربوط نمی شود.

وی در ادامه گفت: ما در دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی با مشکلی به نام «کردان» مواجه نبودیم. در این حال یکی از حضار خطاب به وی گفت: آقای مرعشی لطفاً بفرمایید مدرک آقای حاجی وزیر آموزش و پرورش دولت آقای خاتمی چه بود، آیا غیر از این است که ایشان مدرک خود را از دانشگاه جعلی هاوایی دریافت کرده است.

مرعشی پاسخ داد من نمی دانم مدرک آقای حاجی چیست! سپس یکی دیگر از حضار پرسید آقای مرعشی لطفاً درباره مدرک خودتان توضیح بدهید آیا درست است که شما با مدرک دیپلم مسئول دفتر رئیس جمهور در زمان آقای هاشمی و با مدرک لیسانس معاون رئیس جمهور در زمان خاتمی بودید؟! مرعشی در این خصوص پاسخی نداد.

سخنگوی حزب کارگزاران در ادامه به سهام عدالت اشاره کرد و گفت: از مردم می خواهیم که رأی خود را نفروشند.

مرعشی در حالی که هنوز یک ساعت از زمان جلسه باقی مانده بود و تعداد زیادی سؤال کتبی و شفاهی وجود داشت، جلسه را ترک کرد و به اصرار دانشجویان مبنی بر پاسخگویی به سؤالات آنها توجهی نکرد.

دانشجویان به نشانه اعتراض در سالن باقی ماندند و یکی از دانشجویان شعر انتقادی خود را که درباره آقای مرعشی و انتخابات در همان لحظه سروده بود، قرائت کرد که با تشویق پی در پی دانشجویان مواجه شد.

مرعشی به قدری با عجله سالن سخنرانی را ترک کرد که فراموش کرد تلفن همراهش را ببرد.